سقای دشت کربلاابالفضل. . .رخصتبده از داغ شقایق بنویسماز بغض گلوگیر دقایقبنویسممیخواهم از آن ساقیعاشق بنویسمنم نم به خروش آیم وهق هق بنویسمدل خون شد و از معرکهدلدار نیامد"ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد"در هر قدمت هر نفستجلوه ی ذات استوصف تو فراتر ز شعورکلمات استدر حسرت لبهای تولبهای فرات استعالم همه از این همهایثار تو مات استاز علقمه با دیده یخونبار نیامد"ای اهل حرم میر وعلمدار نیامد"سقا تویی و اهل حرمچشم به راهتدل ها همه مست رجزگاه به گاهتهر
درباره این سایت